یه انگیزه …
برای تو ، باخودِتم …
یه زنگ به یه دوست جون جونی ، ازاون دوستای ناب ، یه دعوت واسه دور دور کردن اون روزهای خوب ، واسه یه عالمه گل گفتن و گل شنیدن هاو یادته های … یادته …؟ واسه یه عالمه از ته دل خندیدن ها و واسه پاک کردن اشکهای بعدش ، واسه رزرو یه پاتوق قدیمی ، یه جای قشنگ و دلباز که دوباره خاطره بشه واسه فردا ، چایی هامونم سرد بشه و دلامون گرم … یه زنگ …
“سیمین افشارلطفی”