ای دریای هستی بیا , موج سرکش زندگی را روانه ام کرده ای , من درکنارساحل افکارم دست وپا می زنم , من درانتظار وباآبیِ رنگ خیلالم , باتو قدم می زنم … سیمین افشارلطفی سیمین افشار لطفی
بیشتر بخوانید »شادی
شادی قسمت کوچکی از زندگیم بود , آنرا به چه کسی و درکدام بازاری فروختم ؟؟؟؟؟؟ سیمین افشار لطفی
بیشتر بخوانید »تابستان
سلام به تابستان , به گرمی صداقتش , به نشانه گیری آفتابش , و نشستن زیر سایه یک درخت و پناه بردن به تنهایی خود … سیمین افشارلطفی سیمین افشار لطفی
بیشتر بخوانید »گل نرگس
زندگی باغ گلی است پر از گل نرگس سهم خود را برچین , دسته کن , لمسش کن و عطر خوش بویش را به پیراهنت گره بزن … سیمین افشار لطفی سیمین افشار لطفی
بیشتر بخوانید »سرمای زمستون
سرمای زمستون بعضی وقتها توی سرمای زمستونِ زندگیت ، مجبوری باپاهای لخت پیاده توراه سرد وبرف نشسته , راه بری مجبوری اگه بتونی توهمون هوای سرد پرواز کنی و نفس بکشی یهویی کولاک میشه و یهویی همه چی یخ می بنده وساعت از کار میفته و تو می مونی و …
بیشتر بخوانید »حباب آرزو
حباب آرزوهایم را به بال پروانه سپردم … سیمین افشار لطفی
بیشتر بخوانید »ردپای افکار
از ما چیزی نمی ماند، جز رد پایی از افکارمان … سیمین افشار لطفی
بیشتر بخوانید »زندگی
زندگی زندگی صلح است و آزادی و عشق برای صلح انسان باش، برای آزادی بخشنده و برای عشق ایثارگر … سیمین افشار لطفی
بیشتر بخوانید »آینده
آینده به آینده هرگز فکر نکن، به چشم نمی توانی آنرا ببینی، هرگز، اما بادستانت می توانی آنرا بسازی، به گذشته می توانی ساعت ها و روزها برگردی و به آن فکر کنی چون آنرا گذرانده ای، خوب و بدش را، گذشته بیرنگ است و پا ندارد و نمی آید. …
بیشتر بخوانید »زندگی یه شهربازی بزرگه
و زندگی یه شهر بازی بزرگه ، وقتی مشغول بازی با اسباب بازیهاشی ، می گذره ، برای همینه که متوجه نمی شی وهمیشه بارفتن به گذشته به دنبالش می گردی سیمین افشار لطفی
بیشتر بخوانید »