چو خوشه ای به تاکستان زمان آویزانم، زیر پا مانده ی روزگارم، تلخ و گس و گمنامم من، در جام زمان، نیاسودم من … سیمین افشار لطفی
بیشتر بخوانید »باغ سیب
زندگی را سفری باید کرد، باغش را باید دید، سیب را باید چید، برسر سفره جان باید نشست؛ عشق را گازی زد … سیمین افشار لطفی
بیشتر بخوانید »پنجره نگاه
قسم به شمعدانی ، پنچره نگاهم باز است و چای شیرین است ، بدون قند ، زندگی را باید سرکشید … سیمین افشار لطفی سیمین افشار لطفی
بیشتر بخوانید »بهار می آید …
دوباره بهار می آید تا شکوفه دلت باز شود ، بیدمشک ها و یاس های بنفش و سفید سر بِزیر ، از شیشه مست زمان عطر می پاچند، و پروانه ها گویی سرگردان گلهایند و آشیانه هایی که بوی پَر گرفته است، دوباره بهار می آید و به دلت سرخواهد …
بیشتر بخوانید »حباب آرزو
حباب آرزوهایم را به بال پروانه سپردم … سیمین افشار لطفی
بیشتر بخوانید »من کی هستم؟
من کی هستم؟ دیروز یک کلیپ در اینستاگرام دیدم که خیلی روی من تاثیر گذاشت. می خواهم در مورد آن بنویسم. یک دختر 25 ساله که به یک بیماری نادر در جهان مبتلا بود. بدنش هیچ چربی و عضله ای نمی توانست نگه دارد. می گفت که از دوران کودکی …
بیشتر بخوانید »ردپای افکار
از ما چیزی نمی ماند، جز رد پایی از افکارمان … سیمین افشار لطفی
بیشتر بخوانید »زنان و پول
زنان و پول به نظرم در این خصوص باید بنویسم چون اخیرا فکر من را به خودش مشغول کرده. در جامعه ایرانی به نظر می رسد وضعیت مردان نسبت به پول یا ثروت بسیار مشخص تر و هدفمند تر است، اما به طرز عجیبی زنان سرزمین من حتی تحصیل کرده …
بیشتر بخوانید »زندگی
زندگی زندگی صلح است و آزادی و عشق برای صلح انسان باش، برای آزادی بخشنده و برای عشق ایثارگر … سیمین افشار لطفی
بیشتر بخوانید »آینده
آینده به آینده هرگز فکر نکن، به چشم نمی توانی آنرا ببینی، هرگز، اما بادستانت می توانی آنرا بسازی، به گذشته می توانی ساعت ها و روزها برگردی و به آن فکر کنی چون آنرا گذرانده ای، خوب و بدش را، گذشته بیرنگ است و پا ندارد و نمی آید. …
بیشتر بخوانید »